جوجه نوک طلای من پسمل
سلام جیگر مامیخوبی نفسم.الهی مامی قربونت برررررررررررررررررهببخشید جیگرم دیر به دیر وبلاگت اپ میکنم.خوب مامی از اتفاقات این مدت میخواد برات بگه اول اینکه سونوی ان تی شما که خداروشکر همه چی نرمال بود واینکه خانم دکی مهربون گفت شما یه پسمل کاکل زری هستی اولش تو شوک بودم با اینکه از قبل حس میکردم شما پسمل باشی از مطب خانم دکی اومدم بیرون تازه به خودم اومدم کلی خداروشکر کردم که شما سالمی از خدا میخوام سالم وصالح باشی.پسر نازم میخواستم به ددی خبر بدم گفتم بهتره که حضوری بش خبر بدم اینم برات بگم که ددی فکر میکرد شما دخملی خلاصه اینکه شرط باختتا برسم خونه تو راه به خاله فرشته وخاله طاهره خبر دادم کلی ذوق کردن.وقتی رسیدم خونه دیدم ددی وباباجون(بابای ددی)تو حیاط هستند ددی تا من دید گفت بچم سالمه گفتم اره توچشم ددی اشک جم شده بود بعدش پرسید نی نی دخمل دیگه منم بخاطر اینکه اذیتش کنم گفتم اره البته اینو بگم ددی خیلی پسری دوست شما پسر باشی دیدم خیلی ذوق نکرد از اینکه گفتم شما دخملی بعدش بابای جون اومد جلو گفت برگه سونو رو بده ببینم اخه باباجون پزشک منم برگه رو دادم گفت خداروشکر همه چی نرماله بعدش گفت جنسیتش نوشته maleبچه پسر چرا میگی دخمله خلاصه اینکه ددی اینو شنید از خوشی وذوق میپرید اسمون و میخواست مامی با شیلنگ ابی که دستش بود خیس کنهخلاصه اینکه پسرم خوش امدی